Showing posts with label رنگ. Show all posts
Showing posts with label رنگ. Show all posts

Monday, April 16, 2007

سپید باطن



جانی دگر نباشد، و ز بهر نآدمیت
ساقی پی جامی، رنگش زلالیت

Tuesday, May 2, 2006

برایم مهم نیست


برایم مهم نیست

برایم مهم نیست که در کجای دنیا باشم
برایم مهم نیست که از چه رنگی باشم

برایم مهم نیست که توانگر باشم یا ناتوان
برایم مهم نیست که علامه باشم یا نادان

برایم مهم نیست که زشت باشم یا زیبا
برایم مهم نیست که علیل باشم یا توانا

برایم مهم نیست زبان عام
برایم مهم نیست گوش خاص

برایم مهم نیست که به چه زبان صحبت کنم
برایم مهم نیست که به چه زبان گوش دهم

برایم مهم نیست که در حال مرگ باشم
برایم مهم نیست که حالا بمیرم یا فردا

برایم مهم نیست لذات تعریفی دیگران
برایم مهم نیست آسودگی خاطر از نظر آنان

برایم مهم نیست که همواره در رنج و عذابم
برایم مهم نیست که با هیچ حال کنم

تنها برای آنچه مهم باشد اشک می ریزم
تنها برای آنچه مهم است رنج می کشم

تو دانی که چه چیز برایم ارزش دارد
تو دانی که من به ارزش آن زنده ام

Monday, October 3, 2005

هوا سرد است


هوا سرد است

نگاه از دریچه ای قهوه ای رو به آسمان

اشکها بی اختیار ریزان گاه بغضی در دل

نوری نیست همه جا تاریک است

خورشیدی دیگر نیست

هوا سرد است...

سر به افلاک گذاردن

در میان ابرها

در جستجوی خورشید

زمان زمانی سرد است

به عقب بر نگردد

هوا سرد است...

آبی نیست

صورتی عوض شده

سبز پژمرده است

ظلمت اندیشه ها سایه فکنده بر رنگها

هجرت سپید به ملکوت

خوش به حال سیاه

آه! هوا سرد است...

احساس دیده است خورشید را در حال طلوع

عقل می خندد که این خواب و خیال است

خواب چهره در هم می کند

و خیالی از یک ترازوی بلبل می پروراند!!!

هنوز هوا سرد است...

صدایی به گوش نمی رسد

گویی زبانها لال شده اند

چشم چشم را نمی بیند

زبان زبان را نمی فهمد

سرای مهربانان آلوده به دروغ

هوای سردی است...

از دور دستها رایحه دل مسافری به مشام می رسد

مسافری دل تنگ از جفای دنیا

نزدیکتر می روی سر در گریبان است ناامید از آسمان

اشک براق، گریبانی نورانی! روی بنما کیستی؟

خورشید دل آبی

هوا همچنان سرد است...

صبح امید نزدیک

دلها منتظر شور عشق

طلوعی دیگر کن!؟

دلت چون دریا مهربان

نورت حیات بخش رنگها

با زندگی قهر مکن!؟

جواب داد: هوا سرد است...



frash!